وبلاگ

مطالب تحول‌آفرین و پیشگام در زمینه‌ی روابط و رشد فردی

وبلاگ2023-05-13T12:13:31+03:30

چگونه بر ترس و اضطرابِ خواستگاری کردن غلبه کنیم

خواستگاری کردن و پا پیش گذاشتن کلاً بر عهده‌ی مردهاست. و اینجاست که اکثریت مردها خودشان را می‌بازند. اقدامی به سادگی باز کردن دهان، حرکت دادن پاها در جهت درست یا برداشتن گوشی که انجامش نمی‌دهند. چون ترس و اضطراب‌شان بسیار قابل توجه است، که موجب می‌شود پا پیش گذاشتن خیلی طاقت‌فرسا به نظر برسد.

در این مواقع، طبیعی است که ترس داشته باشی. هرکسی به‌ نوعی آن را تجربه می‌کند. راه‌چاره این نیست که ترس‌ را از بین ببری، بلکه باید حرکت کردن ‌برخلافِ ترس را تمرین کنی.

ترس هیچ‌گاه از بین نمی‌رود، بلکه تسهیل و سازگار می‌شود.

اینکه بخواهی کاملاً از دست ترس‌های خود خلاص شوی مانند این است که بخواهی کاملاً از دست خشم‌‌ها یا غم‌های خود خلاص شوی. چه هدف والایی! ولی تحقیقات نشان داده که ما آدم‌ها اغلب احساسات خود را سرکوب یا از آنها اجتناب می‌کنیم، و این موجب می‌شود دفعه‌های بعد در مواجهه با همان احساسات توانایی کمتری داشته باشیم.

اشکال این ذهنیت که ترس و اضطراب دوروبَر دخترها باید به کل از بین برود این است که اغلب باعث تشدید آن می‌شود.

در بودیسم مثلی هست که می‌گوید، «در برابر هر چیزی مقاومت کنید، پایدار می‌ماند». این در مورد ترس و اضطراب نیز صادق است.

رویکرد مناسب در مواجهه با ترس یا اضطراب پذیرفتنِ آن است، باید بپذیری که طبیعی است و بخشی از توست و حتی سعی نکنی از دختره پنهان کنی.

راه غلبه بر اضطراب

خبر خوب این است که راهی وجود دارد که به‌تدریج اعتماد‌به‌نفس و احساس شایستگی را در خود تقویت کنی و به‌تدریج خود را نسبت به اضطراب بی‌تفاوت کنی.

راهِ غلبه بر اضطرابْ قرار گرفتنِ تدریجی و پیاپی در معرض اضطراب است.

اگر از نزدیک شدن به دخترها می‌ترسی، آسان‌ترین و کم‌تنش‌ترین راه را برای نزدیک شدن و حرف زدن پیدا می‌کنی و سپس آن را چندین بار انجام می‌دهی.

برای مثال، در عرض یکی دو ساعت به ۱۰ دختر نزدیک می‌شوی و فقط ساعت یا آدرسی را از آنها می‌پرسی.

چالشی ساده‌ پیدا می‌کنی ولی آن را بارها و بارها انجام می‌دهی، تا زمانی که دیگر سخت به‌ نظر نرسد.

سپس روز بعد بیرون می‌روی و از ۱۰ دختر بعد از آدرس پرسیدن، سؤال دیگری نیز می‌پرسی.

و رفته رفته آن را سخت‌تر و پرتنش‌تر می‌کنی.

به‌تدریج پیش می‌روی و به‌مرور مجذوب آدرنالین می‌شوی و از دلشوره و اضطراب لذت می‌بری.

درنهایت قادر خواهی بود در هر شرایطی به هر دختری نزدیک شوی و علاقه‌ات را به‌ش ابراز کنی… با اعتماد‌به‌نفس و بدون نگرانی از اینکه چه بگویی.

می‌توانی این روش را برای هر موقعیت دشواری به کار ببری: برقراری ارتباط جسمی، پیام دادن در اینستاگرام، زنگ زدن، طنز جنسی، گفتگو با زنان و ….

آخرین نکته‌ای که درباره‌ی این روش باید بگویم این است که هر بار فقط روی یک چیز تمرکز کن. منظورم این است که هر بار تمرکزت را فقط به یک جنبه از تعاملات محدود کن.

برای مثال اگر می‌خواهی در باز کردن سر صحبت با دخترها اضطرابت کم شود، دیگر نگران این نباش که چگونه شماره بگیری یا چگونه لب بگیری یا چه پیام‌هایی بنویسی. فقط روی باز کردن سر صحبت تمرکز کن.

و به همین ترتیب وقتی تمرکز خود را روی برقراری ارتباط جسمی می‌گذاری، نگران چیزهای دیگر نباش.

جرئت و جسارت

ترس را احساس کنی و علیرغم آن اقدام کنی، جرئتت زیاد می‌شود. هر وقت که از انجام کاری ترسیدی و نیروی نهانی که تو را به عقب می‌راند را احساس کردی ولی به‌هرحال انجامش دادی، جرئت را در خود تقویت کرده‌ای.

جرئت نوعی انضباط است، انجام دادنِ کاری است که احساس می‌کنی نباید بکنی. با این تفاوت که جرئت اقدام علیه ترس است، ولی انضباط اقدام علیه تنبلی یا خستگی.

جرئت مانند عضله ساخته می‌شود. تمرینات مرحله‌به‌مرحله‌ی قسمت قبل برای تقویت تدریجی جرئت طراحی شده‌اند. هر چقدر جرئت بیشتری در خود ایجاد کنی، قادر به انجام کارهای جسورانه‌ی بیشتری خواهی بود. کارهای جسورانه اعتماد‌به‌نفس ایجاد می‌کند.

نگه‌داشتن یک دختر و پرسیدن آدرس از او نیاز به جرئت چندانی ندارد اما نزدیک شدن به جمع شش نفره و حرف زدن با زیباترین دختر جمع و پیشنهاد دادن به‌ش بسیار جسورانه است. این کار جسورانه است چون برای بر هم زدن هنجارهای جامعه، جرئت و آسیب‌پذیری زیادی لازم است.

اما در اینجا نکته‌ای وجود دارد. باید متوجه باشی که هنجار اجتماعی را بر هم می‌زنی، باید اقرار کنی کاری که می‌کنی غیرعادی است. در غیر این صورت، فردی پرت و غافل در نظر گرفته می‌شوی که جذاب نیست.

برای مثال، یک‌‌زمانی با مردی بسیار منزوی کار می‌کردم. در مرکز خریدی با هم پرسه می‌زدیم و با دخترها حرف می‌زدیم.

در حین اینکه با پله‌برقی پایین می‌رفتیم، دختر بسیار زیبایی را دیدیم که در طرف دیگر پله‌برقی بالا می‌رفت. به‌ش گفتم که بهتر است برود با آن دختر حرف بزند.

او فوراً شروع کرد به بالا دویدن از پله‌برقی‌ای که به پایین می‌آمد و با دختره حرف زدن.

مسلماً کاری که او کرد بسیار عجیب‌غریب بود. اگر او متوجه می‌شد کاری که می‌کند چقدر عجیب‌غریب است و به‌ش اقرار می‌کرد، احتمالاً جسور دیده می‌شد. اما او به آن آگاه نبود، و این‌چنین احساس ناخوشایندی به دختره داد و او را ترساند.

به همین دلیل اگر می‌خواهی کار غیرمعمولی انجام دهی – به دختری در جایی عجیب پیشنهاد دهی، در همان دم آشنایی با دختری به جایی دعوتش کنی و … – مهم است که به‌ش بگویی متوجه هستی کاری که می‌کنی ناهنجار و غیرعادی است.

اما بدیهی است که رفتار جسورانه به خودی خود تا جایی پیش می‌رود. جسارت باید با معاشرت کاریزماتیک و کارآمد همراه شود. رفتار بی‌پروا و پافشارانه بعضی از دخترها را جذب می‌کند، ولی بدون معاشرت جذاب و جالب، و بدون آگاهی از هنجارهای اجتماعی کارت سخت می‌شود.

منبع: کتاب مدل‌ها

توسط |18 آذر 1401|

چگونه فرد باحال و جالبی شویم

ما اکثر زندگی خود را تحت فشار بودیم تا با جریان غالب پیش برویم، با آنچه دوستان‌مان دوست دارند همراه شویم و با اطرافیان‌مان هم‌نظر باشیم. ولی باحال بودن دقیقاً برعکس این است.

افراد باحال نظرات واقعی خود را ابراز می‌کنند. آنها تجربیات و ایده‌های منحصر به فردی داشته‌اند. آنها چیزهایی امتحان کرده‌اند که اکثر مردم امتحان نکرده‌اند، کارهایی انجام داده‌اند که اکثر مردم انجام نداده‌اند، و آزادانه خواسته‌های خود را دنبال کرده‌اند.

این نوشته یادآور برخی عادت‌های اساسی است که می‌توانی در زندگی خود ایجاد کنی تا به‌ت کمک کند به هویت خود ارزش بنهانی، فرد باحال‌تر و جذاب‌تری شوی.

حوزه‌هایی که قرار است به آنها بپردازیم عبارتند از: اهل مطالعه شدن، توسعه‌ی ذوق هنری، امتحان کردن چیزهای جدید و داشتن نظرات مستحکم.

اهل مطالعه شدن

اگر زیاد اهل مطالعه نیستی، شروع کن. فهرست‌های «بهترین کتاب‌هایی که تا کنون نوشته شده‌اند» را بررسی کن. متوجه خواهی شد که چند ده کتاب بارها و بارها منتشر می‌شوند. با آنها آشنا شو و ببین نظرت راجع‌به آنها چیست.

به موضوعات جدید علاقه‌مند شو. درباره‌ی روانشناسی تکاملی، زیست‌شناسی اجتماعی، شیمی اعصاب و آینده‌گرایی بخوان. این موضوعات مانند درس شیمی عمومی در دانشگاه نیست، بلکه ایده‌های نو و پیشگامی است که هر روز در حال یادگیری و کشف هستیم. ادبیات بخوان. بیوگرافی افراد موفق را بخوان. نظریه‌ی نسبیت اینشتین را یاد بگیر و ببین چگونه با زندگی و ادراک مرتبط می‌شود، یا اصل عدم قطعیت‌‌ هایزنبرگ. زندگی بدون یادگیری، زندگی ناگوارایی است.

توسعه‌ی ذوق هنری

هدف این است که به فردی با ذوق و دیدگاه‌های منحصر به فرد تبدیل شوی، مردی که می‌تواند توضیح دهد چرا چیزی را دوست دارد یا ندارد، از آهنگ‌های دهه‌ی ۵۰ گرفته تا فیلم‌های معاصر و ادبیات. اشتباه نکن، قصد ندارم بگویم در کلاس‌های هنری شرکت کن یا درباره‌ی آثار هنری قلمبه‌سولمبه نظر بده. این درباره‌ی گستراندن دیدگاه‌ها و غنی کردن زندگی‌ات است.

بیشتر مردم اجازه می‌دهند نظراتشان توسط فرهنگ عامه و دوستان‌شان دیکته شود. افراد کمی درباره‌ی آثار هنری به‌طور انتقادی فکر می‌کنند، و اگر تو این کار را بکنی، از بقیه متمایز می‌شوی.

بنابراین این چند نکته‌ی مهم را در حین تجربه‌ی هنر و رسانه در ذهن داشته باش:

۱. فرض کن هر اثری ارزش خاص خودش را دارد و پیدا کردنش کار توست. هیچی احمقانه‌تر از این نیست که ضدِ یک ژانر موسیقی یا نوع فیلم تعصب داشت آن هم تنها به دلیل برخی کلیشه‌ها و تصورات پیش‌فرض.

به‌عنوان مثال، زیرزمینی‌هایی که ضد «مین‌استریم» می‌گویند، طوری که انگار موسیقی نمی‌تواند هم خوب باشد و هم مین‌استریم.

۲. همیشه افق دید خود را گسترش بده – با آنچه «بهترین» در نظر گرفته شده شروع کن.

برای مثال در فیلم‌ها، هر ۲۰ فیلم برتر IMDB را تماشا کن. هر فیلمی که برنده اسکار شده را تماشا کن. این در آغاز خوب است.

حین تماشا سعی کن بفهمی چه چیزی باعث موفقیت این فیلم‌ها شده است. اگر خوشت نیامد، ممکن است به دلیل «بد» بودن فیلم نباشد، بلکه به این دلیل باشد که آن را درک نکرده‌ای. مثل وقتی که مردم می‌گویند «جایی برای پیرمردها نیست» کسل‌کننده است، چون کند پیش می‌رود و هیچی تغییر نمی‌کند. آنها نکته‌ی اصلی فیلم را نگرفته‌اند.

۳. سعی کن نقد و دیدگاه‌های موثق را درک کنی.

نظرات و مشاهدات انتقادی بقیه را بخوان. نه برای کپی‌برداری از نظرات منتقدان (که در نوع خود کار مشنگی است)، بلکه برای کسب دیدگاهی نو در چیزهایی که خودمان ممکن است متوجه نشویم. به خصوص اگر فیلمی مرا مجذوب خود کند، یک نقد خوب و یک نقد بد از آن فیلم را می‌خوانم تا بتوانم دیدگاه ‌آنها و چرایی آن‌ دیدگاه‌ها را درک کنم.

وقتی این کار را می‌کنی، به درک و برداشت بهتری از آن شکل هنری می‌رسی. بنابراین در فیلم‌هایی که در آینده خواهی دید یا آلبوم‌هایی که در آن ژانر خواهی شنید، متوجه چیزهایی خواهی شد که قبلاً نشده‌ بودی.

۴. هنر را بر اساس مقصود آن و نیز ثمره‌ی آن قضاوت کن.

این برای افرادی است که ممکن است استدلال کنند فیلمی مانند «مهمانان ناخوانده‌ی عروسی» فیلم بدی است چون هیچ پیام فلسفی و ارزش ذاتی ندارد.

«مهمانان ناخوانده‌ی عروسی» سعی نمی‌کند پیام فلسفی منعکس کند، بلکه سعی دارد تو را بخنداند و کمی احساس خوب به‌ت دست بدهد و آن را به خوبی انجام می‌دهد، پس باید آن را فیلم خوبی دانست. مطمئناً ساخت کمدی‌ها به سختی فیلم عمیق و تامل‌برانگیزی مانند «همشهری کین» نیست، اما این باعث نمی‌شود آنها «بد» باشند.

امتحان کردن چیزهای جدید

بسیاری از آدم‌ها در قفس روزمرگی و یکنواختی خود گیر کرده‌اند و در حال تلف شدن‌اند، آنها زندگی خود را صرف کارهایی می‌کنند که لذت نمی‌برند، و بیانگر هویت و شخصیت آنها نیست.

  • آنها سر کار می‌روند (یا به دانشگاه).
  • خسته به خانه می‌آیند.
  • چند ساعت را در اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی دیگر می‌گذرانند.
  • هر از گاهی فوتبال و فیلم تماشا می‌کنند.
  • روزهای تعطیل با ۳-۴ دوست یکسان بیرون می‌روند.
  • وقت‌هایی هم که در خانه تنها می‌شوند پورن می‌بینند و …

گاهی با افرادی ملاقات می‌کنم که حتی این تنوع و تعادل را هم در زندگی خود ندارند. کسانی که هیچ کار و سرگرمی جز بازی‌های ویدیویی ندارند.

لیست بالا اشکال چندانی ندارد و اکثریت جمعیت مردان بین ۱۸ تا ۳۰ سال را شامل می‌شود. اما باز به این مطلب می‌رسیم: چگونه خود را از اکثریت مردها متمایز خواهی کرد.

یک ورق کاغذ بردار.

ازت می‌خواهم ۱۰ دقیقه وقت بگذاری و تمام کارهایی را که می‌خواهی قبل از مرگ انجام دهی روی آن بنویس. با فرض اینکه در پول و زمان محدودیتی نداری. برای مثال: نوشتن رمان، دیدن اهرام مصر، یادگرفتن بوکس، انتشار آلبوم، رفتن به فلان قله‌ی معروف، زندگی کردن در ژاپن، صحبت کردن به ۵ زبان و …

حال سه مورد را از فهرست انتخاب کن و انجام آنها را در یک سال بعد هدف خود قرار بده.

هرچه بیشتر زندگی را تجربه کنی، انسان پخته‌تری می‌شوی، دیدگاه تو نسبت به زندگی و آدم‌ها بالغ‌تر می‌شود، ارتباط برقرار کردن با دیگران برایت آسان‌تر می‌شود و فرهنگ، دنیادیدگی و ارزش بیشتری به زندگی دیگران می‌بخشی.

داشتن نظرات مستحکم

صرف نظر داشتن در مورد همه‌چیز تو را از نیمی از افراد دیگر باحال‌تر می‌کند. به نظر احمقانه می‌آید اما حقیقت دارد.

نوعی بی‌تفاوتی در جامعه وجود دارد. افراد زیادی هستند که از روزمرگی‌های دیکته شده فراتر نمی‌روند و قدمی برنمی‌دارند تا علایق واقعی خود را پیدا کنند. نظرات اکثر مردم درباره‌ی موضوعات مختلف در همین حد است: سیاست؟ وضع خیلی بد است. تکنولوژی؟ فلام گوشی‌ها بهترند. مسابقات؟ فقط استقلال. هنر؟ بازی مرکب باحال بود.

اگر درباره‌ی هیچی نظر مستحکمی نداشته باشی، هرگز کسی را تحریک یا عصبانی نمی‌کنی، هرگز کاری به کار کسی نداری، هرگز کسی را دوقطبی و جذب نمی‌کنی؛ چون ترجیح می‌دهی منفور نباشی تا اینکه برای محبوب شدن ریسک کنی. درنهایت در چشم همه عادی و تکراری خواهی بود.

منبع: کتاب مدل‌ها

توسط |18 آذر 1401|

ترک پورن برای انگیزه‌ی جنسی

با ظهور پورن مردها قادر شدند آسان‌تر از هر زمانی میل جنسی خود را ارضا ‌کنند. امروزه مردانی وجود دارد که از سن بسیار پایین به پورن دسترسی داشتند و تمام زندگی جنسی‌شان پورن بود. این قابل درک است؛ چون پورن راحت است، نه نمی‌گوید و با چند کلیک در خدمت است. اما مشکل این جاست که پورن آسیب‌ها و عوارض منفی جالب توجهی دارد و می‌تواند کل زندگی‌ات را به فنا دهد.

چرا بهتر است پورن را ترک کنی

پورن انتظارات بسیار، بسیار غیر‌واقعی از سکس و زنان ایجاد می‌کند. پورن انگیزه‌‌ی دنبال کردن زنان را در زندگی واقعی از بین می‌برد و آدم را سوق می‌دهد به تنهایی، ناتوانی جنسی، اعتماد‌به‌نفس پایین و تمایلات عجیب‌غریب.

تبدیل فانتزی به رابطه‌‌ی واقعی بهترین کاری است که می‌توانی برای زندگی‌ات انجام دهی. رابطه با زن واقعی لحظات سرمست‌کننده‌ای از صمیمیت عاطفی را در بر دارد؛ چیزی که پورن هرگز نمی‌تواند فراهم کند.

مشکل دیگر پورن این است که به قدری راحت و بی‌دردسر است که مردها را به خودارضایی ترغیب می‌کند. و همانطور که همه‌ی ما می‌دانیم هرچه بیشتر خودارضایی کنیم، بیشتر به غذا و تلویزیون علاقه‌مند می‌شویم ‌و کمتر به زنان و موفق شدن اهمیت می‌دهیم.

ناپلئون هیل در اثر کلاسیک خود «بیندیشید و ثروتمند شوید» بخشی را به‌نام «تجلی جنسی»  نوشته است. هیل در آن نظریه پردازی می‌کند که مردان بسیار موفق میل جنسی بسیار زیادی داشتند. اما آنها تنها به‌خاطر میل جنسی زیاد موفق نشدند بلکه چون نیروی جنسی خود را به سمت کار و هنر‌هایشان هدایت می‌کردند. آنها اغلب به مدت طولانی از سکس یا خودارضایی پرهیز می‌کردند تا انرژی و قوت بیشتری داشته باشند.

مردانی که از نوجوانی دائماً خودارضایی کرده‌اند اغلب به‌قدری سخت و خشن خودارضایی می‌کنند که آلت تناسلی‌شان برای سناریوهای واقعی بی‌حس می‌شود. خودارضایی بیش‌از حد ممکن است منجر به مشکلات و ناتوانی جنسی در رابطه با زن واقعی شود. بدین دلیل که واژن‌ها نرم و خیس است و حس ظریفی به‌ت می‌دهد و دست سفتت تو را برای عشق پرشور خانم بد عادت می‌کند.

چگونه پورن را ترک کنی

اگر به پورن اعتیاد پیدا کرده‌ای و فکر می‌کنی این در زندگی‌ جنسی‌ و اجتماعی‌ات اخلال ایجاد کرده، وقت آن است که خودت را دوباره احیا کنی.

۱- همه‌ی سایت‌های پورن را در کامپیوتر و گوشی‌ات بلاک کن.

بلافاصله به تمام پورنوگرافی‌ها خاتمه بده. همین امروز. همه‌ی پورن‌ها را از کامپیوتر و گوشی خود پاک کن. اگر در کنترل تمایلات خود مشکل داری، یکی از این برنامه‌های مسدود کننده‌ی پورن را دانلود کن و همه‌ی سایت‌های پورن را برای همیشه مسدود کن.

عده‌ای حتی هر نوع تصویری را برای مدتی بلاک می‌کنند، چون با دیدن برخی عکس‌ها و فیلم‌ها در شبکه‌های مجازی تحریک می‌شوند.

۲- به مدت یک هفته خودارضایی نکن.

بیش از یک بار در هفته خودارضایی نکن. هنگام خودارضایی فقط خیال‌پردازی کن. آهسته‌تر از معمول انجامش بده. اگر می‌توانی بیش از ۱۰ دقیقه طولش بده.

۳- به زندگی‌ات سروسامان بده

‌زندگی‌ات باید معنا و استقلال کافی را به‌ت بدهد تا بتوانی جلو بروی. اگر دائماً در کار استرس داری، از دست دوستانت ناراحتی و کارهایی می‌کنی که حالت از خودت به هم می‌خورد، در آن‌صورت ترک کردن پورن سخت‌تر می‌شود. برای ترک آسان پورن یا هر عادت بدی باید کارهایی را انجام دهی که به زندگی‌ات معنا می‌دهند، کارهایی را انجام دهی که به‌ت احساس خوبی می‌بخشند، کارهایی که باعث می‌شوند به خودت افتخار کنی.

پس به زندگی‌ات سروسامان بده. برای رسیدن به جایگاه شغلی دلخواهت تلاش کن. سالم‌تر شو. روابط عاشقانه و جنسی خوبی ایجاد کن. دوستان خوبی پیدا کن. چند سرگرمی پیدا کن که دوست داشته باشی. به وقت خود و نحوه‌ی صرف آن اهمیت بده.

منبع: کتاب مدل‌ها

توسط |18 آذر 1401|

«همه‌چی پوله!» اهمیت پول، سن و قیافه در روابط

شاید حساس‌ترین موضوع در روابط عاشقانه سن، پول و قیافه باشد.

می‌خواهم قال قضیه را بکنم و این را ٪۱۰۰ برایت روشن کنم. سن، پول و قیافه مهم‌اند… در برخی موقعیت‌ها زیاد و در دیگر موقعیت‌ها چندان نه، ولی به هر حال مهم‌اند. و هر کسی می‌گوید مهم نیستند زر می‌زند.

ولی با این اوصاف سن، پول و قیافه همه‌چیز نیستند و اگر زرنگ باشی می‌توانی از ‌آنها به نفع‌ خود استفاده کنی.

در بحث سن، تحقیقات نشان داده که جذابیت جسمانی مردها در حوالی ۳۱ سالگی به اوج خود می‌رسد در حالی‌که در زنها در حوالی ۲۱ سالگی به اوج می‌رسد. و جذابیت جسمانی مردها کندتر از جذابیت جسمانی زنان کاهش می‌یابد. درواقع یک مرد متوسط ۴۰ ساله به اندازه‌ی یک مرد متوسط ۱۸ ساله جذابیت جسمانی دارد.

دلیل اصلی‌اش این است که زنها منزلت مردها را به ندرت از روی زیبایی‌های طبیعی می‌سنجند و اغلب از روی استایل و آراستگی می‌سنجند. ما مردها از این حیث بسیار خوش‌شانس هستیم. برای مثال تی‌شرت تخمی و جین بدقواره‌ی یک مرد را با لباس‌های شیک و برازنده و مدل‌موی حرفه‌ای جایگزین کنی جذابیش فوراً بالا می‌رود.

پول از این نظر چیز خوبی است که موفقیت و ویژگی‌های جذاب دیگری را می‌رساند. ولی در سودمندی از آن اغراق شده است. در بحث پول، بار دیگر مطالعات و تحقیقات یافته‌های جالبی دارند.

اول اینکه اهمیت پول‌دار/موفق بودن افراد به سن‌شان بستگی دارد. هر چقدر مسن‌تر باشی، انتظار بیشتری ازت می‌رود تا پول‌دار و موفق‌ باشی. یافته‌ی دیگر این است که هرچقدر زنی فقیر‌‌تر باشد پول برای او اهمیت بیشتری دارد.

به همین دلیل تصور عموم از آهن‌پرست‌‌ها معمولاً دختر جوان و زیبایی است که در فقر بزرگ شده است. دخترانی که در ناز و نعمت بزرگ شده‌اند یا پول‌دارند معمولاً به آن اندازه به پول اهمیت نمی‌دهند.

ولی واقعیت همچنان این است که زنها مردانِ پول‌دار را آن‌چنان می‌بینند که ما ‌زنان زیبا را می‌بینیم: با منزلت اجتماعی بالا.

از خودت بپرس که در چه گروهی از زنان، پول و قیافه اهمیت زیادی دارد؟ ‌زنانی که فقط برای زیبایی ارزش قائل‌اند معمولاً ‌آنهایی هستند که به جز ظاهر زیبا چیز دیگری ندارند. ‌زنانی که شدیداً به پول علاقه‌مندند، علایق دیگری ندارند یا زندگی جالبی ندارند.

حرفم این است که ‌زنانی که فقط و فقط به چیزهایی مثل پول و قیافه اهمیت می‌دهند معمولاً آدم‌های جالبی نیستند که به‌شان علاقه‌مند شوی یا باهاشان خوشبخت شوی. بنابراین چیزی از دست نمی‌دهی.

البته هر کسی تا حدی به قیافه و موفقیت بها می‌دهد. بنابراین چیزی نیست که روی آنها کاملاً خط کشید. تو باید تا حد امکان خوش‌تیپ شوی. و باید تا حد امکان به لحاظ مالی موفق شوی. و حتی بهترین و حسابی‌ترین و سالم‌ترین دخترها نیز مردی را که خوش‌تیپ و موفق است به مردی که نیست ترجیح می‌دهند. قاعدتاً پول و قیافه همیشه فرصت‌های بیشتری فراهم می‌کنند.

این نکته‌ی ضروری را نیز باید خاطر نشان کنم که تو باید به‌خاطر خودت تا حد امکان خوش‌تیپ شوی. تو باید به‌خاطر خودت تا حد امکان به لحاظ مالی موفق شوی. اینها صرفاً راه‌هایی برای ارزش نهادن به خود است.

پس بله، پول و قیافه مهم‌‌اند. حالا سؤال این است که ‌اینها چگونه تأثیر می‌گذارند؟

خیلی ساده است: پول، قیافه و موفقیت همگی نشانگر منزلت است. زنان جذب منزلت می‌شوند. رفتار هم نشانگر منزلت است.

هر چقدر پول/زیبایی/موفقیت بیشتری داشته باشی، کمتر به رفتار جذاب نیاز داری. هر چقدر پول/زیبایی/موفقیت کمتری داشته باشی، بیشتر به رفتار جذاب‌ نیاز داری.

بنابراین اگر قدت کوتاه است، یا سن‌ات زیاد است، یا خیلی خوش‌تیپ نیستی، هنوز هم از نظر تئوری می‌توانی هر دختری را که می‌خواهی جذب کنی، فقط این کار مستلزم رفتار و شخصیت بسیار جذاب است.

از نگاهی دیگر سن، پول و قیافه ملاک‌های جهان‌شمولی هستند، و ازاین‌رو ناکافی بودن هر یک در هر جایی منجر به ناسازگاری مضاعف می‌شود.

ولی چون ناسازگاری وجود دارد، یا چون دخترهای کمی پایه هستند دلیل نمی‌شود در درازمدت موفقیتی نداشت.

اکثر مردها پول و قیافه را بهانه می‌کنند تا هیچ کاری نکنند. ‌این مطلقاً بهانه‌ی موجهی نیست. مرد پول‌دار و خوش‌تیپ هم باید برای نتیجه گرفتن زحمت بکشد، فقط نه به اندازه‌ی مردهای دیگر.

به جان خودم، من صدها مرد را مربی‌گری کرده‌ام که ازم بسیار موفق‌تر و خوش‌تیپ‌تر بودند ولی قادر نبودند با دختری ارتباط برقرار کنند. خوش‌تیپ و پول‌دار بودن هیچ ارزشی ندارد اگر نتوانی از ‌آنها به نفع خود استفاده کنی. تو حتی اگر بسیار پول‌دار باشی و یک ماشین لوکس هم زیر پایت باشد، ولی مثل یک بزدلِ بی‌شعور رفتار کنی، دخترهای باکیفیت جذب تو نخواهند شد.

منبع: کتاب مدل‌ها

توسط |18 آذر 1401|

ابراز علاقه و پیشنهاد دادن به دخترها

از آنجا که اکثر مردها از ابراز کردن علاقه‌یشان می‌ترسند، به این ایده می‌رسند که سعی کنند دخترها را جذب کنند بدون اینکه به نظر برسد سعی می‌کنند. خیلی جاها هم دیدم که این چرندیات را آموزش می‌دهند – دختری را دنبال کنی بدون اینکه بفهمد به‌ش علاقه داری.

چرا باید الکی قضیه را پیچیده کنیم؟ بدترین اتفاق چه خواهد بود؟ سرراست نبودن و خایه نداشتن باعث می‌شود وقت و انرژی زیادی را تلف کنی. بهتر است آن زمان و انرژی را روی خودت سرمایه گذاری کنی و اجازه دهی شخصیت و صداقت تو تمام جذب کردن‌ها را انجام دهد.

مگر ابراز علاقه چه اشکالی دارد؟

بحث اینکه علاقه‌ی خود را به دختری نشان دهیم یا نه، سال هاست که طغیان می‌کند. نشان دادن علاقه منجر به موفقیت‌ بیشتر، زحمت کمتر و برخوردهای صادقانه‌ی بیشتر می‌شود.

با این حال نقدی که برای نشان دادن علاقه می‌کنند این است که تو در آن لحظه به پاسخ و واکنش دختره ارزش زیادی می‌نهانی و او فکر می‌کند خیلی بهتر از توست. اما آنها معاشرت نهان را نمی‌بینند. معاشرت نهان در باطن تمام حرف‌هایی است که زده می‌شود.

معاشرت نهان در نشان دادن بی‌پروای علاقه این است: «جواب رد شنیدن برای من مسئله‌ای نیست، در غیر این صورت اینطور پیشنهاد نمی‌دادم. بنابراین با خودم و با احتمال رد شدنم راحتم.»

به‌ش فکر کن، اگر مردی از جواب رد شنیدن از دختری بترسد، از اول با او صادق نخواهد بود. درواقع، وانمود خواهد کرد به‌ش علاقه‌ای ندارد!

مردی که صادقانه پا پیش می‌گذارد و حرف دلش را می‌زند، شجاعت به خرج داده و اعتماد‌به‌نفسش را می‌رساند. و علاوه بر آن، علاقه‌اش را به‌ش نشان می‌دهد که باعث تحریک دختره می‌شود.

در پا پیش گذاشتن حرفی که می‌زنی مهم نیست. چرا آن را می‌زنی مهم است.

همیشه. بدون استثنا. تو می‌توانی بهترین تیکه‌ی دنیا را بگویی، ولی اگر آن را می‌گویی چون اعتماد‌به‌نفس نداری و بی‌تابانه دنبال اعتبار و تأیید از دخترها هستی، در آن صورت آنها فوراً ارزش نهادن بیش از حد تو را احساس خواهند کرد، و بنابراین مردی با منزلت پایین، عاری از اعتماد‌به‌نفس و غیر‌جذاب به حساب خواهی آمد.

به همین دلیل حفظ کردن و استفاده از تیکه‌های مخ‌زنی پروسه‌‌ی بیهوده‌ای است. من می‌توانم ۱۰۰ تا از بهترین حرف‌هایی که به دخترها زده‌ام را به تو بفروشم، ولی نمی‌توانم قصد یا اعتماد‌به‌نفسم را بفروشم.

به این دلیل که واقعیت همیشه می‌درخشد. تو نمی‌توانی اعتماد‌به‌نفس را بیشتر از لحظه‌ای جعل کنی. فقط می‌توانی برای دخترانی جعل کنی که ‌اعتماد‌به‌نفس ندارند.

دخترهای بااعتماد‌به‌نفس و باکیفیت که نسخ توجه مردها نیستند، حوصله‌ی زیادی برای تیکه‌ها و بازی‌های تو نخواهند داشت. ‌آنها خود واقعی‌ات را خواهند دید که از ابراز کردن خودت و خواسته‌هایت می‌ترسی و به جایش به فکر ورد یا حقه یا هر چیز دیگری هستی.

پس اگر از دختری خوشت آمد، پا پیش بگذار و حرف دلت را ساده و با اعتمادبه‌نفس بزن، تا حد امکان سرراست و صریح باش و زرنگ بازی در نیاور. جواب رد هم مسئله‌ای نیست و با شنیدنش آسمان به زمین نمی‌آید.

جواب رد

حقیقت ناخوشایند این است که اکثریت دخترها با تو تفاهم نخواهند داشت و جذب تو نخواهند شد، فارغ از اینکه چه حرفی بزنی یا چه کاری بکنی. شاید رابطه‌ات با خیلی از دخترها تحت هیچ شرایطی موفقیت‌آمیز نشود. باید انتظار این را داشت و مسئله‌ای هم نیست.

اگر دختری به‌خاطر قد کوتاه یا مدل موهایت به‌ت جواب رد می‌دهد، یا به‌خاطر اینکه تو را کسل‌کننده می‌بیند، چیزی را از دست نمی‌دهی. خب چون اگر جواب رد نمی‌داد هم رابطه‌ی خوشایندی شکل نمی‌گرفت و از بودن دختره لذت نمی‌بردی.

از خودت بپرس: چرا باید با کسی رابطه داشته باشی که ارزش تو را نمی‌فهمد؟ چرا می‌خواهی با همچین آدمی ازدواج کنی؟ فقط به‌خاطر اینکه زیباست؟ بی‌خیال بابا! کمی برای خودت احترام قائل شو.

این مردان بدون اعتماد‌به‌نفس و عزت‌نفس هستند که برای بلند کردن هر دختری شخصیت‌شان را به‌کلی تغییر می‌دهند. اولین قدم برای جذابیت بیشتر این است که جواب رد را راهی بدانی برای دور شدن از دخترانی که تو را خوشبخت نخواهند کرد.

اگر دختری به‌ت جواب رد داد، گفت که مزاحمش نشوی، گفت که علاقه‌ای به‌ت ندارد، گفت که با کسی دیگر رابطه دارد؛ بیخیالش شو. حالا در موقعیت‌هایی می‌توانی یکی دوبار اصرار کنی ولی بعدش قبول نکرد ولش کن. مهم نیست که چقدر فکر می‌کنی دختر منحصربفردی است، مطمئن باش اون بیرون دختری به همان اندازه منحصربفرد هست که برای تو پایه باشد.

من اوایل از شنیدن جواب رد وحشت داشتم. فکر اینکه ممکن است دختری به‌م بگوید گم شو مثل کابوس بود. شاید تو الان اینطور هستی.

شاید باور نکنی، فحش و واکنش بدِ دخترها خیلی چیزها درباره‌ی دلربایی به‌م یاد داد. برای شروع، فحش خوردن از دخترها آخر دنیا نیست؛ صرفاً یک واکنش احساسی است. من همیشه فحش خوردن را به بی‌تفاوتی و یکنواختی ترجیح می‌دهم. این همان دوقطبی کردن است. و دوقطبی کردن دخترها از خوشایند بودن خیلی مهم‌تر است.

همچنین فحش خوردن به‌م یاد داد که نمی‌توان رفتار مردم را کنترل کرد. بعضی‌ها به‌کل دیوانه‌اند یا خیلی ناجور رفتار می‌کنند. تو نمی‌توانی واکنش مردم را در هر برخوردی کنترل کنی. هرچه زودتر این را بپذیر تا بهتر عمل کنی.

مثل هر نوع ناکامی دیگر، باید تا حدی جواب رد بشنوی تا متوجه شوی چقدر کم‌اهمیت است، اینکه چقدر الکی نگران بودی و آزادی هرجور که دلت می‌خواهد عمل کنی.

اکثر مردها وقتی می‌خواهند از دختری خواستگاری کنند همچین فکرهایی دارند: «کاش ازم خوشش بیاید،» یا «کاش مرا خیط نکند یا جواب رد ندهد.». و بدین ترتیب، وقتی کار به جایی نمی‌رسد قضیه را شخصی می‌کنند – ناراحت و عصبانی می‌شوند و از دختره گلایه می‌کنند.

ولی این چیزها دست ما  نیست و بی‌نهایت عامل خارجی وجود دارد که نمی‌توانیم کنترل کنیم، و می‌دانیم که درصد زیادی از دخترها به هر نحوی با ما تفاهم نخواهند داشت. پس ما باید خودمان را از این معادله حذف کنیم.

به ‌جای اینکه فکر کنی، «کاش به‌م جواب رد ندهد،» فکر کن «کاش تجربه‌ی جالبی با او داشته باشم.»

زیبایی‌اش در اینجاست که چه در آن لحظه عاشقت شود چه واکنش بدی نشان دهد… موفق شده‌ای. حقیقت را فهمیده‌ای و کنجکاوی‌ات ارضا شده است.

منبع: کتاب مدل‌ها

توسط |18 آذر 1401|

عنوان

برو به بالا